فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

سلام به همه دوستان مرسی که به وبلاگ من سر میزنید. من دلنوشته ها ، تنهایی هایم و عاشقانه هایم را اینجا مینویسم...

من عاشق او بودم و او....

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آمدی چه زیبا ، گفتم دوستت دارم
چه صادقانه ، پذیرفتی چه فریبنده ،
نیازمندت شدم چه حقیرانه
، به خاطر یک کلمه مرا ترک کردی چه ناجوانمردانه
، واژه غریب خداحافظ به میان آمد چه بی رحمانه ،
و من سوختم چه عاشقانه....عشق من

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دوستان با کلیک بر روی  میتوانید لیست آهنگ ها را مشاهده کنید.

دوستانی که موزیک پلیر وب رو مشاهده نمیکنند با گوگل کروم آن را باز کنند!

پلیر وب فقط با ویندوز قابل مشاهده می باشد!

کپی برداری از مطالب با ذکر منبع خواهشا"!!!



تاريخ : جمعه 6 تير 1395برچسب:عشق,love,عشق من و تو, | 12:20 | نویسنده : یه پسر تنها |

باورش سخت است...

شریک شیرین ترین خاطرات گذشته ات...

حالا باعث تلخی روزگارت شود...



تاريخ : یک شنبه 17 اسفند 1393برچسب:جملات عاشقانه,عکس عاشقانه,عشق,عشق من و تو,love, | 12:15 | نویسنده : یه پسر تنها |

آهای غریبه... تویی که دستامو وسط راه ول کردی...

بدون اینکه بگویی چرا... بدون اینکه کلمه ای حرف بزنی...

آره با خودتم...با تویی که میای این پیامو میخونی...

و میگی لایک جمله قشنگی بود...

اگر بی دلیل رفتی پس چرا...

نمیدانم دلیل این کارهایت چیست...شاید... میخواهی زخم دلم را بیشتر کنی

یا شاید میخواهی بیشتر عذابم بدی... خودت را نزن به اون راه که من نمیدانم که هستی...

من این یکی را خوب میدانم ، که تو میدانی به کجا آمده ای...

.

.

.

.

باز هم دلنوشته خودم



تاريخ : یک شنبه 12 بهمن 1393برچسب:دلنوشته, | 9:28 | نویسنده : یه پسر تنها |

عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم

مطمئن باشم که از خوشی میمیرم

چه قشنگ خواند فریدون

ولی من چه دستی را بگیرم...

دستی که در دست دیگریست

من مطمئن هستم که از غصه دق میکنم و میمیرم

او هم عین خیالش نیست... مهم نیست

بگذار او از خوشی بمیرد...چون او لیاقتش همین است...

بیشتر از این نباید انتظار داشت...

.

.

.

.

دلنوشته ی خودم همین الان به ذهنم اومد



تاريخ : شنبه 11 بهمن 1393برچسب:دلنوشته, | 19:48 | نویسنده : یه پسر تنها |

گاهی دلم میگیرد...

گاهی دلم تنگ میشود...

برای او.. برای کسی که همین نزدیکی هاست...

همین دوروبر است...شاید نزدیک تر...

ولی وقتی فکر میکنم میبینم اوست که مرا تنها گذاشت...

اوست که بی دلیل رفت...

اوست که جوابم را نداد...چرا من دلتنگ باشم...چرا غمگین باشم...چرا ، مگر تقصیر من است

من حتی نمیدانم چرا رفت...چرا چیزی نگفت...شاید...ولی نه دیگر بس است... او بد بود نه من...

.

.

.

این متن رو همین الان نوشتم..خیلی دلم گرفته...



تاريخ : شنبه 11 بهمن 1393برچسب:دلنوشته, | 19:41 | نویسنده : یه پسر تنها |

گاهگاهی دلم می گیرد!
با خودم میگویم به کجا باید رفت؟؟
به که باید پیوست؛؟؟
به که باید دل بست ؟؟؟؟؟
به دیاری که پراز دیوار است؛!!!!!؟؟؟؟؟
به امینی که امانت خواراست؟؟؟؟؟؟!!
یا به افسانه دوست؟؟؟؟؟
.......................................""گریه ام میگیرد""



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:جملات عاشقانه,عکس عاشقانه, | 19:53 | نویسنده : یه پسر تنها |



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:جملات عاشقانه,عکس عاشقانه, | 19:51 | نویسنده : یه پسر تنها |



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:جملات عاشقانه,عکس عاشقانه, | 19:50 | نویسنده : یه پسر تنها |

روزهایی مثل امروز 
که هوای روزگارم ابری است
هوای چشمانم بارانی
و هوای قلبم طوفانی
تو باید باشی
تویی که تمام دنیای منی
بیایی تا آغوش گرمت
چشمان پرمهرت
دستانت نوازشگرت
صدای دلنوازت 
بیادم بیاورند که خوشبختم 
ای همه دنیای من امروز به تومحتاجم مثل تشنه به آب



تاريخ : چهار شنبه 19 شهريور 1393برچسب:جملات عاشقانه,عشق,love,جملات عاشقانه,عکس عاشقانه, | 19:43 | نویسنده : یه پسر تنها |

مثل قایقی خسته تو دریا

مثل دیدن تو توی رویا

مثل تیک تیک خسته ساعت 

مثل قصه ی تلخ صداقت

مثل شب

مثل گل توی گلدون

مثل تصویر ماه توی بارون

مثل گریه ی تلخ دیوونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل لحظه ی بارون و پاییز

مثل چشمای خسته ی لبریز

مثل اشکای ریخته روی گونه 

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل بارون و ابر بهاره

مثل لحظه ی خواب ستاره

تو رو دوس دارم...

مثل خاطره های پریده

دو نگاه به هم نرسیده

مثل شاعر و عشق و رفاقت

مثل حس غریب نجابت 

مثل ترس و گریه و خوندن

همه خاطره هاتو سوزوندن

مثل اشکای خواب شبونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل لحظه ی بارون و پاییز

مثل چشمای خسته ی لبریز

مثل اشکای ریخته روی گونه

دیگه چیزی ازم نمیمونه...

مثل بارون و ابر بهاره

مث لحظه ی خواب ستاره
تو رو دوس دارم 

تو رو دوست دارم...

لبا لب



تاريخ : یک شنبه 16 شهريور 1393برچسب:شعرهای عاشقانه, | 19:9 | نویسنده : یه پسر تنها |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد